نویسنده : سید حسن موسوی
در ظاهر، مسئله اخراج پناهجویان افغان از پاکستان، تنها یک رویداد انسانی و اقتصادی به نظر میرسد. اما اگر به این مسئله از زاویهای دقیقتر و عمیقتر نگاه کنیم، درمییابیم که پشت این اخراجها یک پروژه چندلایه و بسیار پیچیده در جریان است. این پروژه، با همدستی و همکاری نزدیک بین طالبان و ساختارهای امنیتی پاکستان، هدفی بسیار فراتر از مدیریت مهاجران افغان را دنبال میکند. این برنامه در سکوت کامل رسانهای، در حال تغییر ساختار جمعیتی و قومی مناطقی حساس در افغانستان است.
در ماههای اخیر، هزاران افغان به بهانههای مختلف از خاک پاکستان اخراج شدند. این افراد عمدتاً پشتونهایی بودند که مدتها در پاکستان زندگی کرده و کارت شناسایی معتبر داشتند. با وجود ادعای «اخراج دایمی»، گزارشها و اطلاعات از منابع معتبر نشان میدهد که بخش زیادی از این افراد پس از اخراج به پاکستان بازگشتهاند. این بازگشتها، که بهراحتی و بدون هیچگونه مانعی اتفاق افتاده است، نشاندهنده این است که آنچه که بهنام اخراج در رسانهها مطرح میشود، در واقع یک مانور سیاسی و امنیتی هماهنگشده است.
از سوی دیگر، در افغانستان، طالبان فوراً برای این افراد تذکره صادر کرده و زمینهایی در مناطق شمالی کشور به آنها واگذار نمودهاند. این مناطق که پیش از این بهعنوان پایگاههای مقاومت در برابر طالبان شناخته میشد، حالا در حال تبدیل به مناطقی هستند که نیروهای طالبان بدون نیاز به درگیری نظامی در آن مستقر میشوند.
این داستان زمانی پیچیدهتر میشود که متوجه میشویم بسیاری از مهاجران بازگشته به افغانستان، بهویژه در مناطق شمالی، برای خود زمینهای واگذار شده را به اقوام و آشنایان خود واگذار میکنند. این یعنی طالبان نهتنها با استفاده از برگۀ اخراج مهاجران، بلکه با فراهم آوردن امکانات در این مناطق حساس، در حال تغییر توازن جمعیتی و قومی در این مناطق هستند. با پر کردن شمال افغانستان از جمعیت وفادار به طالبان، طالبان میتوانند ساختار قدرت این مناطق را تحت کنترل خود درآورند، بدون آنکه نیازی به درگیریهای نظامی باشد.
این رویکرد، بیش از آنکه یک جابجایی ساده جمعیتی باشد، یک مهندسی جمعیتی و ایدئولوژیک است که با هدف تقویت نفوذ پاکستان در قالب طالبان در مناطق استراتژیک کشور صورت میگیرد. در واقع، این پروژه نه تنها تهدیدی برای امنیت ملی افغانستان است، بلکه حق تاریخی مردم بومی شمال را در تملک زمین و امنیت جمعی تهدید میکند.
یکی از پیامدهای مهم این پروژه، تهدید هویت فرهنگی و اجتماعی مردم بومی شمال افغانستان است. با ورود مهاجران به این مناطق و استقرار آنها در زمینهای واگذار شده، بسیاری از مردم بومی ممکن است دیگر قادر به حفظ مالکیت و کنترل بر زمینهای خود نباشند. این تغییر جمعیتی میتواند باعث شکستن ساختار سنتی قدرت در این مناطق شود و به نفع طالبان، گروهی که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم از حمایت پاکستان بهره میبرد، تغییرات دائمی ایجاد کند.
همکاری پاکستان با طالبان در این پروژه، که ظاهراً یک موضوع داخلی افغانستان به نظر میرسد، در واقع بیانگر همکاری امنیتی و استراتژیک میان دو طرف است. پاکستان بهعنوان یک بازیگر کلیدی در تحولات افغانستان، در بسیاری از موارد از طالبان حمایت کرده است، بهویژه در پروژههایی که به تغییر ساختار قدرت در افغانستان مربوط میشود. این همکاری، که از طریق حمایتهای مالی و امنیتی و همچنین تسهیل ورود و خروج مهاجران افغان به پاکستان صورت میگیرد، بهطور غیرمستقیم به نفع پروژهای است که پاکستان در آن نقشی محوری دارد.
در این میان، طالبان بهعنوان یک حکومت تمامیتخواه، تلاش دارند تا با استفاده از ابزارهای رسانهای و سیاسی، هر گونه روایت مخالف را حذف کنند. یکی از نمونههای بارز این سانسور، ممنوعیت نشر تصاویر زندهجان در 17 ولایت افغانستان است. این اقدام، که بهطور واضح برای محدود کردن آزادی بیان و جلوگیری از انتشار واقعیتهای مخالف صورت گرفته است، بهعنوان ابزاری برای کنترل اطلاعات و تحمیل روایت رسمی طالبان عمل میکند.
در واقع، زمانی که تصویر حذف میشود، تنها روایتهای مورد تایید طالبان باقی میماند و در این میان، «بازگشت مهاجران»، «توزیع زمین» و «عدالت اسلامی» بهعنوان نامهایی زیبا، پوششی برای اجرای پروژهای تاریک و استراتژیک قرار میگیرند.
اگر این روند رسانهای نشود و جامعه جهانی و رسانهها توجه کافی به آن نداشته باشند، افغانستان ممکن است بهتدریج شاهد تغییرات جمعیتی و سیاسی بزرگی باشد که تأثیرات آن برای آینده کشور و مردم افغانستان و حتی منطقه، غیرقابل پیشبینی خواهد بود. در آیندهای نزدیک، مناطقی که امروز بهعنوان مناطق حساس و استراتژیک شناخته میشوند، ممکن است دیگر به مردم اصیل آنها تعلق نداشته باشد و افغانستان بیش از آنکه کشوری مستقل و خودمختار باشد، به یکی از ابزارهای نیابتی برای اهداف منطقهای تبدیل شود.
در نتیجه همکاری امنیتی و استراتژیک میان طالبان و پاکستان در زمینه مهندسی جمعیتی در افغانستان، نه تنها تهدیدی برای امنیت ملی و هویت فرهنگی مردم افغانستان است، بلکه یک پروژه مخفیانه و پیچیده برای تغییر نقشه قدرت در افغانستان است. این پروژه که در سکوت کامل خبری در حال پیشرفت است، میتواند عواقب ویرانگری برای آینده افغانستان داشته باشد. در این شرایط، رسانهها و نهادهای بینالمللی باید برای پردهبرداری از این تحولات اقدام کنند تا از خطراتی که ممکن است کشور را تهدید کند، پیشگیری شود.
Leave feedback about this