«افغانستان امروز به یک فریاد بزرگ نیاز دارد؛ فریادی که نه تنها از دل این سرزمین برآید، بلکه باید در سطح جهانی شنیده شود.»
افغانستان، کشوری که روزگاری با فرهنگ غنی و تاریخ عظیم خود در دل آسیا میدرخشید، امروز در تاریکی بحرانهای انسانی و اجتماعی غرق شده است. میلیونها افغان با چشمانی پر از امید و قلبهایی پر از درد، روز به روز درگیر مصائب بزرگتری میشوند. بحران انسانیای که اکنون در این سرزمین رخ داده، نه تنها به شمارههای سرد و بیروح آمارها محدود میشود، بلکه فریادی است که در دل هر کودک گرسنه، هر زن بیپناه و هر خانوادهای که دستانش خالی از امید است، طنینانداز میشود.
کاهش کمکهای بینالمللی، به ویژه کمکهای ایالات متحده، به طور مستقیم بر زندگی میلیونها نفر اثر گذاشته است. اکنون بیش از ۳۰۰ هزار کودک در افغانستان از آموزش محروم شدهاند؛ کودکانی که به جای آموختن علم و مهارت، باید روزها را در خیابانها یا در کنار آتشهای کوچک در دمنوشهای سرد بگذرانند. این کودکان نمیدانند آیندهای در انتظارشان است یا نه، چرا که امروزه برای بسیاری از آنها، تنها مبارزه برای زنده ماندن مهمتر از هر چیز دیگری است.
به علاوه، ۷۰۰ هزار نفر از دسترسی به خدمات بهداشتی، واکسیناسیون و درمان سوء تغذیه محروم شدهاند. در کشوری که مردمش در سایه جنگهای طولانی و بحرانهای اقتصادی دچار ضعفهای جدی شدهاند، حالا که از هر طرف مورد تهدید قرار گرفتهاند، نمیتوانند حتی درمانهای اولیه را برای زنده ماندن دریافت کنند. این یعنی مرگ نه تنها به صورت فیزیکی، بلکه به صورت معنوی و اجتماعی هم در دل خانوادهها رخنه کرده است.
در شرایطی که افغانستان با کمبود منابع آب سالم دست و پنجه نرم میکند، اکنون دسترسی به آب تمیز نیز به یک آرزو تبدیل شده است. وضعیت به گونهای است که بسیاری از خانوادهها مجبورند روزها را در جستجوی قطرهای آب سالم بگذرانند. و اگر این آب به اندازه کافی هم یافت شود، بسیاری از آنها نمیتوانند از آن استفاده کنند چرا که در برابر بیماریهای ناشی از آب آلوده آسیبپذیرتر از همیشه هستند.
در کنار این مشکلات بهداشتی و آموزشی، بحران اقتصادی در افغانستان به حدی رسیده که بسیاری از خانوادهها به جای دغدغههای روزمرهای مانند آموزش یا بهداشت، تنها نگران این هستند که چگونه غذا بر سر سفره بگذارند. بسته شدن مرزهای تجاری، تحریمها و بحرانهای داخلی، زندگی مردم را به یک جنگ روزانه تبدیل کرده است. زنان سرپرست خانوار که پیش از این بار سنگین تأمین معیشت را به دوش میکشیدند، اکنون با محدودیتهایی روبهرو هستند که شاید هیچگاه تصورش را نمیکردند.
اما در این میان، چیزی که از همه بیشتر دردآور است، آن است که این بحران انسانی برای بسیاری از افغانها تبدیل به یک روزمرگی شده است. مردم افغانستان هر روز در دل این بحرانها زندگی میکنند و انگار صداهایشان به جایی نمیرسد. صدای مادرانی که برای نجات فرزندانشان تلاش میکنند، صدای کودکان گرسنهای که تنها آرزویشان یک وعده غذای گرم است، صدای کسانی که دیگر توان ایستادن ندارند، همه اینها در گوشهگوشه کشور پژواک میشود.
افغانستان امروز به یک فریاد بزرگ نیاز دارد. فریادی که نه تنها از دل این سرزمین برآید، بلکه باید در سطح جهانی شنیده شود. جامعه جهانی باید به این نالهها پاسخ دهد. اگر امروز دنیا به افغانستان کمک نکند، فردا هیچکس نخواهد توانست از پشت این ابرهای سیاه نگاه کند و آیندهای روشن برای این مردم تصور کند.
این بحران، تنها یک مشکل داخلی نیست. این یک مسئله جهانی است که نیازمند اقدام فوری و مؤثر است. هر روز تأخیر، به معنای گامی بیشتر به سوی فروپاشی و فاجعه انسانی است که میتواند در آیندهای نه چندان دور، افغانستان را به نقطهای غیرقابل بازگشت سوق دهد.
در حالی که امروز افغانها در میان این بحرانها دست و پا میزنند، باید یادآوری کنیم که این مردم نه تنها به کمکهای فوری نیاز دارند، بلکه به حمایت مستمر و اقدامات اساسی برای احیای آموزش، بهداشت، اقتصاد و حقوق انسانیشان احتیاج دارند.
این شرایط سخت و دردناک، نه تنها آزمون سختی برای مردم افغانستان است، بلکه آزمونی برای وجدان جهانی نیز محسوب میشود. تنها با همبستگی و اقدام فوری میتوان از این بحران عبور کرد و امید را در دل کسانی که در شرایطی غیرقابل تصور زندگی میکنند، زنده نگه داشت.
Leave feedback about this