جون 18, 2025
خبرگزاری آگاه؛ روایت دقیق، تحلیل عمیق؛ رسانه بیداری و برابری
دیدگاه

پروژه‌محوری و حذف صدای مردم: نقدی بر طرح موزاییک سازمان ملل در افغانستان

سید حسن موسوی

در میانه‌ی بحرانی‌ترین فصل‌های تاریخ معاصر افغانستان، سازمان ملل متحد با طرحی موسوم به «رویکرد جامع» پا به میدان گذاشته است. طرحی که در ظاهر، هدفش برون‌رفت از انسداد سیاسی و اجتماعی افغانستان است، اما در عمق، نشانه‌هایی از عادی‌سازی حکومتی دارد که با حذف، ترس و سرکوب دوام آورده است.

در ابتدا باید دید این طرح چیست؟ چه سازمانی، برای چه هدفی، چگونه و با چه سازوکاری قصد اجرای آن را دارد؟ سازمان ملل در فوریه ۲۰۲۵، طرحی با عنوان «موزاییک» یا «نقشهٔ راه همه‌جانبه برای افغانستان» ارائه کرده که محور اصلی آن، تعامل گام‌به‌گام با طالبان است. این طرح پس از انسداد کامل روابط میان طالبان و جامعه جهانی پس از آگوست ۲۰۲۱ تدوین شد. آن‌چه مشخص است، طالبان در مرکز این طرح قرار دارند، و کشورهای منطقه، گروه جی۷، دولت‌هایی که دارایی‌های افغانستان را در اختیار دارند، تیم تعزیرات سازمان ملل و نیز گروه‌هایی موسوم به «غیرطالب» نیز در آن حضور دارند. اما هنوز مشخص نیست این گروه‌های غیرطالب چه کسانی‌اند و با چه سازوکاری انتخاب شده‌اند.

این‌بار اما منتقدان تنها به انتقاد از ساختارهای رسمی نمی‌پردازند، بلکه صدای مردم واقعی است که در تاریکی از تصمیم‌گیری‌های جهانی و برنامه‌های خارجی گم شده‌اند. مردم افغانستان که از حقیقت وضعیت اقتصادی و اجتماعی خود بی‌خبرند، به دلیل دوری از فرآیندهای تصمیم‌گیری و کمبود اطلاعات صحیح، همچنان در شرایطی گرفتار هستند که حتی تلاش‌های بشردوستانه به‌دلیل نبود شفافیت و پیوستگی، کمکی به آن‌ها نمی‌کند.

«رویکرد جامع» یوناما، اگرچه با واژه‌هایی مانند «موزاییک سیاسی» و «همبستگی ملی» تزئین شده، اما در عمل فاقد هرگونه مکانیسم شفاف و مردمی برای مشارکت واقعی است. آنچه «مشارکت» خوانده شده، بیشتر شبیه به تأیید ضمنی وضع موجود است، تا گفت‌وگویی اصیل با یک ملت چندپاره و دردکشیده.

در دل این طرح، مردم واقعی جایی ندارند؛ همان‌هایی که زیر سایه‌ی حکومت طالبان، از آموزش، بیان، آزادی و امنیت روزمره محروم شده‌اند. همان کسانی که در بازارها، صف نان و جلسات خانوادگی می‌پرسند: “چرا جهان ما را فراموش کرده است؟”

بخش بزرگی از جامعه‌ی مدنی افغانستان—به‌ویژه در خارج کشور—سال‌هاست که پروژه‌محور شده‌اند. بسیاری‌شان با زبان تمویل‌کننده سخن می‌گویند، نه با زبان کوچه و مردم. و اینجاست که مردم، نه در تصمیم‌سازی‌های طالبان جای دارند، نه در فرآیندهای بین‌المللی که به نام‌شان اجرا می‌شود.

این خلا، زمینه‌ای شده تا هر طرحی—از جمله طرح یوناما—به‌جای بازتاب خواست مردم، بازتولید نوعی صلح نمایشی باشد که نه بر پایه‌ی عدالت، بلکه بر اساس مصلحت شکل می‌گیرد.

برای تحقق این طرح، تلاش‌هایی برای برگزاری چهارمین نشست «روند دوحه» به‌راه افتاده‌است. جورجت گانیون، معاون سیاسی یوناما، اخیراً در قطر حضور یافته تا مقدمات نشست را فراهم کند؛ نشستی که بسیاری آن را نه تلاشی برای حل بحران، بلکه فرآیندی برای مشروعیت‌بخشی تدریجی به طالبان می‌دانند.

سه سال از حاکمیت دوباره طالبان می‌گذرد، اما این گروه هیچ نشانی از تحول در رفتار یا ساختار خود نشان نداده است. زنان همچنان از تحصیل و کار منع شده‌اند، رسانه‌ها خاموش‌اند، اقلیت‌ها سرکوب می‌شوند، و صدای معترضان در نطفه خفه می‌شود. در چنین وضعیتی، آیا سخن گفتن از «ادغام طالبان» در ساختار جهانی بدون هیچ پیش‌شرطی، جز مشروعیت‌بخشی به سرکوب است؟

طالبان بارها تعهدات جامعه جهانی را رد کرده‌اند و همچنان از تشکیل حکومت فراگیر، رعایت حقوق بشر و مقابله با گروه‌های تروریستی سر باز زده‌اند. در مقابل، خواسته‌اند که تحریم‌ها رفع، نمایندگی‌های سیاسی واگذار و دارایی‌های بانک مرکزی در اختیارشان قرار گیرد. این امتیازخواهی، در حالی صورت می‌گیرد که نشانی از تغییر مثبت دیده نمی‌شود.

در حالی‌که میلیون‌ها افغان در شرایط فاجعه‌بار اقتصادی به‌سر می‌برند، کمک‌های جهانی که به نام‌شان می‌رسد، در کنترل طالبان قرار دارد. این کمک‌ها، نه به نیازمندان، بلکه به تقویت ابزار کنترل طالبان ختم شده‌اند. اصل بی‌طرفی در کمک‌رسانی زیر سؤال رفته و مردم، آن را دیگر نه «امداد» بلکه «معامله» می‌دانند.

صلح واقعی زمانی متولد می‌شود که مردم آن را حس کنند، نه فقط روی کاغذ نوشته شود. صلحی که در آن دختر افغان بتواند دوباره به مکتب بازگردد، روزنامه‌نگار بتواند حقیقت را بگوید، و یک خانواده، بدون ترس از تفتیش و سرکوب، در خانه‌اش فکر کند.

اگر سازمان ملل واقعاً می‌خواهد به افغانستان کمک کند، باید زبان مردم را بفهمد، نه فقط زبان دیپلمات‌ها را. باید دختر محروم از آموزش را ببیند، نه فقط نماینده‌های پوشالی را. باید صدای بازار، مسجد، آشپزخانه و صف نان را بشنود، نه صرفاً گزارش رسمی نهادهای مدنی خارج‌نشین را.

اگر این مسیر ادامه یابد، نه‌تنها آینده‌ی افغانستان، بلکه اعتبار خود سازمان ملل نیز به خطر خواهد افتاد.

برای مقابله با این روند خطرناک، اشکال گوناگونی از مقاومت مدنی و دادخواهی هدفمند می‌تواند در دستور کار قرار گیرد: از تحریم نشست‌هایی که مردم را نادیده می‌گیرند، تا راه‌اندازی کارزارهای منطقه‌ای و جهانی با محوریت حقوق زنان و عدالت اجتماعی. صدور بیانیه‌های مشترک، برقراری ارتباط ساختاری با کشورهای کلیدی و استفاده از ظرفیت دیاسپورا برای فشار بر سازمان ملل، می‌تواند مسیر طرح‌هایی چون موزاییک را به سمت اصلاحات واقعی منحرف کند. البته چنین فشارهایی زمانی اثربخش خواهند بود که خواسته‌ها مشخص، مستند، و همسو با اصول اعلام‌شده‌ی حقوق بین‌الملل باشند.

آینده افغانستان تنها زمانی روشن خواهد بود که جهان، به جای گفت‌وگو با قدرت حاکم، صدای فرودستان را بشنود. در غیر آن، خطر آن است که سازمان‌هایی که روزگاری برای پاسداری از حقوق ملت‌ها تأسیس شده بودند، خود به بانیان بحران‌های تازه بدل شوند.

Leave feedback about this

  • Quality
  • Price
  • Service

PROS

+
Add Field

CONS

+
Add Field
Choose Image
Choose Video