تحلیلی بر تلاشهای ناکارآمد برای احیای چهرههای بدنام در ساختار آینده افغانستان
در حالیکه جامعه جهانی هنوز راهی برای تعامل مؤثر با طالبان نیافته، برخی تلاشها برای ساختن تصویری نو از چهرههای کهنهکار، شکستخورده و بدسابقه در جریان است. ائتلافها و شوراهایی با پشتوانه خارجی، در تلاشاند دوباره صحنه سیاست افغانستان را تسخیر کنند؛ تلاشی که نه تنها مشروعیت ندارد، بلکه تهدیدی تازه برای آیندهی کشور به شمار میآید.
در ماههای اخیر، افغانستان شاهد شکلگیری شوراها، جبههها و ائتلافهایی شده است که با شعار «نجات ملی» یا «حکومت فراگیر»، در واقع پروژهی بازگشت بازیگران شکستخورده گذشته به صحنه قدرت را دنبال میکنند. این تحرکات عمدتاً متکی بر حمایت برخی کشورهای منطقه و بازیگران خاص بینالمللی است؛ بازیگرانی که بهجای مردم افغانستان، بهدنبال مهرههایی برای حفظ منافع خود هستند.
نامها ممکن است تغییر کرده باشند، اما چهرهها همان بازیگران آزمونپسدادهاند: کسانی که در دهههای گذشته زمینهساز فساد سیستماتیک، تشدید قومگرایی، معاملهگری سیاسی و حتی تقویت طالبان بودهاند. چهرههایی که سهمی عظیم در انباشت بحران و فروپاشی نظام جمهوریت داشتند، امروز با پوشش تازه و وعدههای عوامفریبانه، در تلاشاند دوباره جایگاهی در معادله قدرت بیابند.
در میان این گروهها، ائتلافهایی با عنوانهایی چون «شورای هماهنگی مقاومت»، «جنبش نجات»، «حکومت در تبعید» یا «مجلس عالی تصمیمگیری» سربرآوردهاند. اما پشت این عناوین پرطمطراق، هیچ عمق مردمی، هیچ پایگاه مشروع و هیچ طرحی واقعی برای آینده کشور دیده نمیشود. این اتحادها بیشتر به ائتلافهای موقت و سست شباهت دارند تا جنبشهای ملی.
جامعهی جهانی نیز در این میان، اشتباه راهبردی بزرگی را تکرار میکند. اگر گمان میرود که ترکیب طالبان با این چهرهها میتواند راهی برای «ثبات سیاسی» باشد، این تصور نهتنها سادهلوحانه، بلکه زیانبار است. این نسخه، تنها بازتولید بحران در لباس جدید است.
آنچه افغانستان امروز به آن نیاز دارد، نه تکرار تاریخ، بلکه بازتعریف آن است. صدای نسل جوان، زنان، دانشگاهیان، بازماندگان قربانیان جنگ و نخبگان مستقل باید شنیده شود. آنها کسانیاند که نه در فساد شریک بودهاند و نه در خونریزی، اما بیشترین تاوان را پرداختهاند.
تشکیل حکومت فراگیر با حضور طالبان و متحدان دیروزشان، نه عبور از بحران، بلکه بازگشت دوچندان به ریشههای آن است. این مسیر، آیندهای نمیسازد. برعکس، افغانستان را به تکرار یکی دیگر از حلقههای باطل تاریخ نزدیکتر میکند.
در نتیجه افغانستان نیازمند بازسازی بر پایه عدالت، شفافیت، و نمایندگی واقعی است — نه ائتلافهای مصلحتی میان طالبان و چهرههای بدنام. اگر جامعهی جهانی حقیقتاً خواهان صلح پایدار است، باید روی نسل نو سرمایهگذاری کند؛ نسلی که از میان ویرانهها برخاسته اما هنوز به آینده امید دارد.
Leave feedback about this