در میانهی فضایی سنگین از بحرانهای اقتصادی، محدودیتهای اجتماعی و ناامیدی عمومی، بامیان دوباره جان گرفت؛ اینبار با حضور پرشور بیش از ۲۰۰ هزار گردشگر در تعطیلات عید قربان، نشانی از شور زندگی در قلب کوههای خاموش هندوکش. آغاز فصل گردشگری در بامیان نه فقط یک رویداد فصلی، بلکه نمادی نادر از حیات مدنی و شور اجتماعی در افغانستانی است که این روزها از نشاط تهی شده.
اما در پسِ این شور، حقیقتی تلخ نیز نهفته است: بامیان، با تمام ظرفیتهای بیبدیلش، از گذشته تا اکنون، همواره در حاشیه نگاه حکومتها باقی مانده. در دوران جمهوری، غیر از نامگذاری «بند امیر» بهعنوان نخستین پارک ملی کشور، اقدام عملی و سیاستمحور برای توسعه گردشگری صورت نگرفت. زیرساختهای ابتدایی، نبود آموزش حرفهای، عدم شبکهسازی میان سرمایهگذاران و جوامع محلی، و بیتوجهی به حفاظت از میراث فرهنگی، همگی مانع از آن شد که بامیان به جایگاه شایستهاش در صنعت گردشگری منطقه برسد.
اکنون نیز در دوران حاکمیت طالبان، گردشگری بهعنوان یک پدیده اجتماعی-اقتصادی نه در گفتمان سیاسی مطرح است و نه در برنامهریزیهای رسمی جای دارد. طالبان، با نگاه امنیتی به حضور گردشگران، و بیتوجهی به میراث تاریخی بامیان که پیشتر نمونهی آن را در تخریب بوداهای عظیمالجثه دیدهایم، هنوز درک درستی از ظرفیت صلحساز و اقتصادی این حوزه ندارند. این در حالیست که گردشگری، نهتنها فرصت اشتغال برای جوامع محلی، بلکه یک ابزار دیپلماسی نرم، کاهش شکافهای قومی و بازسازی چهره بینالمللی افغانستان است.
بامیان اما هنوز ایستاده است. مردم آن، با دستهای خالی ولی قلبهایی گشوده، گردشگران داخلی را میپذیرند. قریههای کوچک، خانههای محلی، مناظر کوهستانی، دریاچههای فیروزهای بند امیر، و سکوت معنادار مجسمههای ویرانشده، همگی حلقاتیاند در زنجیرهای از روایت مقاومت فرهنگی و زندهماندن امید.
با این حال، این حضور گسترده در روزهای عید، بیش از آنکه نشانگر سیاستگذاری موفق باشد، حاصل خودانگیختگی مردم و عطش جامعه برای تجربه زیبایی، آرامش و زندگی است. گردشگران بدون حمایت یا ساماندهی، راهی مناطق دشوارگذر میشوند، با حداقل امکانات اقامتی و بدون بیمه و راهنما، و این یعنی بامیان بهرغم شکوفایی فصلی، بر لبهی فرسایش ایستاده است.
اگر حکومت فعلی واقعاً به ثبات اجتماعی، رشد اقتصادی و کاهش مهاجرت میاندیشد، باید گردشگری را نهبهعنوان امری فصلی و تجملی، بلکه بهمثابه سیاستی کلان، سرمایهگذاری کند. راههای هموار، امنیت جادهها، آموزش جوامع محلی، حمایت از ابتکارهای زنان در صنعت گردشگری، و حفاظت از میراث ملموس و ناملموس منطقه، گامهاییاند که میتوانند بامیان را به نقطه ثقل امیدسازی بدل کنند.
در جهانی که افغانستان اغلب با خشونت و فقر شناخته میشود، بامیان میتواند چهرهی دیگری از این سرزمین را روایت کند؛ چهرهای که لبخند دارد، صلح دارد و برای فردا آرزو میکشد. تنها کافی است این صدا شنیده شود؛ از دل کوهها، از دریاچهها، و از سکوت تمدنی که هنوز نفس میکشد.
Leave feedback about this