سید حسن موسوی
سیاستهای طالبان در قبال شهروندان خود و بهرهبرداری سیاسی ایران از بحران مهاجرت، نشاندهنده ضرورت فوری بازنگری در این رویکردها و نیاز به اتخاذ سیاستهایی انسانیتر و مسئولانهتر است؛ چراکه این وضعیت، تنها به تداوم رنج مهاجران منجر میشود و پایههای بیثباتی منطقه را تقویت میکند.
این گزاره، ریشه یک واقعیت تلخ منطقهای را آشکار میسازد: اتحاد مصلحتمحور و یکجانبه میان دو حکومت که هر دو، بهنوعی از بحران مهاجرت به نفع اهداف خود استفاده میکنند، بیآنکه مسئولیت انسانی، امنیتی و اخلاقی آن را بپذیرند.
در ایران، فشار اقتصادی، نارضایتی اجتماعی و کاهش اعتماد عمومی به حکومت در سالهای اخیر شدت گرفته است. در چنین شرایطی، مهاجران افغانستانی تبدیل به «قربانیان آماده» برای انحراف افکار عمومی شدهاند. مقامهای ایرانی با روایتهایی مانند «اشغال مشاغل توسط مهاجران» یا «افزایش مصرف منابع یارانهای»، تلاش میکنند ناکارآمدیهای داخلی را پشت تصویر «مهاجر مقصر» پنهان کنند.
اما واقعیت، چیز دیگریست. بخش عمده مهاجران افغانستانی در ایران، در مشاغل سخت، پُرریسک و کمدرآمد فعالیت میکنند؛ آنهم در حوزههایی که معمولاً نیروی کار ایرانی تمایلی به آنها ندارد. حضور این نیروی کار، نه تنها تهدیدی نیست، بلکه برای دوام برخی صنایع و خدمات شهری کاملاً ضروری است.
در آنسوی مرز، طالبان که اکنون کنترل عملی افغانستان را در دست دارند، هیچ برنامهای برای بازگشت، اسکان، آموزش یا اشتغال میلیونها مهاجر ارائه ندادهاند. گرچه در ظاهر با سیاستهای اخراج همراهی میکنند، اما در داخل کشور، زیرساختهای لازم برای پذیرش این مردم فراهم نشده است. طالبان صرفاً خواهان بازگشت مردم هستند، بدون آنکه سرپناه، خدمات درمانی، امنیت یا حتی یک چشمانداز اقتصادی مشخص برایشان فراهم باشد. سرنوشت بازگشتکنندگان، بهسادگی به «قضا و قدر» سپرده شده است.
این بیتفاوتی نسبت به سرنوشت انسانی مهاجران، صرفاً یک فاجعه انسانی نیست، بلکه پیامدهایی در سه سطح قابل پیشبینی دارد:
-
امنیتی: افزایش فقر، بیکاری و ناامیدی در مناطق مرزی میتواند بستر مناسبی برای شورشهای محلی یا جذب دوباره جوانان مهاجر به گروههای افراطی فراهم کند.
-
اجتماعی: بازگشت اجباری بدون آمادگی ساختاری و فرهنگی، به فروپاشی خانوادهها، گسترش خشونت خانگی، قاچاق انسان و سرخوردگی نسل جوان دامن میزند.
-
سیاسی: تشدید تنشهای اجتماعی و خشونت علیه مهاجران میتواند روابط ایران و افغانستان را به مرحلهای پرتنشتر سوق دهد؛ بهویژه اگر این رفتارها رنگ و بوی تحقیرآمیز و قومگرایانه به خود بگیرند.
از منظر حقوق بینالملل، هر دو حکومت—چه ایران با ساختار رسمی، و چه طالبان با حاکمیت اعلامنشدهشان—متعهد به حفظ کرامت انسانی هستند. اما در عمل، هر دو از پذیرش مسئولیت طفره رفتهاند. راهحل، نه در اخراجهای کورکورانه و تصمیمات شتابزده، بلکه در مسئولیتپذیری، برنامهریزی انسانی، و همکاری با نهادهای بینالمللی برای کاهش آسیبهاست.
پیشنهادهای فوری:
-
همکاری با سازمانهای بینالمللی برای ایجاد کمپهای موقت انسانی در مرزها
-
الزام طالبان به تدوین و اجرای برنامهای مشخص برای بازگشت و ادغام مهاجران
-
توقف اخراجهای جمعی، شتابزده و غیرقانونی از سوی ایران
-
افزایش فشار جامعه جهانی برای واداشتن هر دو طرف به رعایت حقوق مهاجران
بحران مهاجرت در حال تبدیلشدن به بحران مضاعف انسانی، امنیتی و سیاسی است. مسئولیتگریزی طالبان و استفاده سیاسی ایران از مهاجران، نه تنها نشانه ضعف سیاستگذاری، بلکه بازتابی از یک بحران اخلاقی عمیق است. آینده این بحران به یک تصمیم وابسته است: ادامه بیتفاوتی یا آغاز یک بازنگری جدی مبتنی بر کرامت انسان.
Leave feedback about this