تخریب مرقد سترجنرال سید حسین انوری، تنها نابودی یک سنگقبر یا سازه فیزیکی نیست؛ این اقدام را باید در بستر سیاسی و اجتماعی افغانستان بهعنوان تلاشی هدفمند برای حذف نمادهای تاریخ مقاومت، جهاد و اندیشهی ملی تحلیل کرد. در کشوری چون افغانستان که تاریخ آن سرشار از فراز و نشیب مبارزه با اشغال، تعصب و تفرقه بوده، نمادها حامل معانیای فراتر از یادبود فردی هستند؛ آنها تجسمی از هویت جمعی، خاطره تاریخی و حافظه سیاسی ملتاند.
سید حسین انوری نه فقط یک چهرهی نظامی در دوران جهاد علیه شوروی بود، بلکه پس از آن، یکی از معدود رهبران جهادیای شد که مسیر سیاست، دولتداری و فکر را باهم پیوند زد. مکتب “انقلاب فکری” او کوششی بود برای عبور از ساختارهای سنتی قومی و حزبی، و تمرکز بر مفهوم شهروندی، وحدت ملی، و صلح پایدار. اندیشهای که برخلاف بسیاری از رهبران همدورهاش، خواهان حل تضادها نه از مسیر جنگ، بلکه از راه تفکر و گفتگو بود.
از این رو، مرقد او برای بسیاری تنها یک محل دفن نبود، بلکه به مکانی بدل شده بود که بخشی از هویت و تاریخ سیاسی یک نسل را بازنمایی میکرد.
زمان و شیوهی این اقدام، خود حامل پیام است. در شرایطی که افغانستان زیر سلطه یکدست حاکمیت طالبان است و میدان فعالیتهای سیاسی و فکری مستقل به شدت محدود شده، تخریب یک مرقد تاریخی – آنهم متعلق به چهرهای با میراث سنگین سیاسی و جهادی – نمیتواند یک حادثه تصادفی تلقی شود.
تحلیلگران باور دارند این حرکت یا بهدستور مستقیم بوده برای حذف نمادهای مخالف، یا حداقل در فضای بیپاسخ و بیثبات کنونی ممکن شده است. در هر دو حالت، پیام روشن است: میراثهایی که فراتر از ایدئولوژی حاکم فکر میکنند، تهدید محسوب میشوند و باید «حذف نمادین» شوند.
موج گستردهی واکنشها در شبکههای اجتماعی نشان داد که حافظه تاریخی جامعه افغانستان زنده است. کاربران این اقدام را «تلاش برای حذف تاریخ»، «اهانت به جهاد و مقاومت»، و «هراس از اندیشه» توصیف کردند. از دید مردم، این عمل صرفاً ویرانی یک قبر نیست، بلکه نوعی پاکسازی فکری است که با بیصدایی، ترس و نسیان تاریخی مقابله میکند.
تخریب چنین مکانی در افکار عمومی، معادل با زیر سوال بردن مشروعیت اخلاقی حاکمیت تلقی میشود. چرا که بیاحترامی به قبور، در فرهنگ اسلامی و سنتهای افغانی، نهتنها غیرقابل قبول بلکه عملی تحریکآمیز و بیشرمانه دانسته میشود.
انوری تنها متعلق به یک قوم، مذهب یا جریان نبود. او از جمله چهرههایی بود که در تلاش برای عبور از گفتمانهای بسته قومی و مذهبی، با زبان عدالت و عقلانیت سیاسی سخن گفت. حمله به مرقد او، نمادین است از حمله به امکان همزیستی، گفتوگو و مفهوم ملتشدن.
در شرایطی که افغانستان از بحران مشروعیت، انسداد سیاسی، و شکافهای هویتی رنج میبرد، حذف نمادهایی که امکان «پیوند» میان گروهها را فراهم میکردند، تنها بحران را عمیقتر خواهد کرد.
تخریب مرقد سید حسین انوری شاید با کلنگ و چکش ممکن شده باشد، اما فکر، اندیشه و آرمانهایی که در ذهن و حافظه مردم ریشه دارد، نابودشدنی نیست. تاریخ نشان داده است که حکومتها میتوانند ساختارها را ویران کنند، اما نمیتوانند معنا و اندیشه را از بین ببرند.
این رویداد نهتنها چالشی برای عدالت و آزادی بیان در افغانستان است، بلکه آزمونی برای جامعهای است که باید در برابر تحریف و حذف حافظه تاریخی، ایستادگی کند.
Leave feedback about this