عابده تنها یک نام است، اما حقیقت تلخ این داستان، حقیقتِ هزاران دختر افغان است که در دنیای پر از خشونت و ترس زندگی میکنند. دنیایی که در آن، آنها حتی حق انتخاب خود را هم ندارند. جایی که بهجای رؤیاهای بزرگ، تنها سایهای از خشونت و سرکوب بر سرشان سنگینی میکند.
چگونه میتوان از کنار چنین فاجعهای گذشت؟ چگونه میتوانیم بیتفاوت بمانیم وقتی که یک دختر نوجوان، بهجای احساس آزادی و امنیت، تنها راه نجات خود را در آتش میبیند؟ عابده، دختر جوانی که خود را آتش زد تا از ازدواج اجباری با یکی از اعضای طالبان فرار کند، یک نماد است. نماد هزاران دختر دیگر که در دل شبهای تاریک افغانستان، در انتظار اجبارهای طاقتفرسا و زندگیهای بیهویت، روزهایشان را به شب میبرند.
این دختران هیچگاه بهطور خودخواسته در چنین شرایطی قرار نگرفتند. آنان در جهانی زندگی میکنند که در آن، زنان و دختران، بهعنوان اموال و ابزارهایی برای انتقام، سیاست یا حتی نمایش قدرت بهکار گرفته میشوند. طالبان نهتنها این دختران را از آزادی و حقوق ابتداییشان محروم کردهاند، بلکه بهطور آشکار و بیپروا، آنان را در معرض خطرات وحشتناکی مانند ازدواجهای اجباری قرار میدهند.
چگونه میتوان این حقیقت تلخ را نادیده گرفت که در قرن بیستویکم، دخترانی مانند عابده مجبور به انتخاب میان زندگی در بند و مرگ میشوند؟ او تنها یک زندگی را نخواست؛ او تنها خواست که صدای خودش را داشته باشد، که حق تصمیمگیری برای آیندهاش را داشته باشد، اما او تنها با سرنوشت سختی روبهرو شد که در آن هیچ گزینهای جز تسلیم شدن در برابر ظلم وجود نداشت.
حکومت طالبان در افغانستان بهجای آنکه به خواستههای انسانی زنان و دختران احترام بگذارد، آنها را در سایههای خشونت و سکوت نهادینه کرده است. برای آنان، زنان چیزی جز ابزار و اموال نیستند که باید در خدمت مردان باشند. در این میان، دخترانی مانند عابده با چشمان اشکبار و دلهایی شکسته از این ظلمها رنج میبرند.
آیا تنها سکوت کافی است؟ آیا جامعه جهانی نمیبیند که این ظلمهای آشکار در برابر انسانیت در حال وقوع است؟ چرا سازمانهای جهانی حقوق بشر، نهادهای بینالمللی و جوامع آزاد، هنوز در برابر این جنایتها بیتفاوتاند؟ آیا آنها هیچگاه نمیبینند که هر روز در این سرزمین، دختران بیصدا جان میدهند و صدای آنها هیچگاه به گوش نمیرسد؟
با سکوت جامعه جهانی، ظلمهای طالبان نهتنها در افغانستان، بلکه در سراسر جهان مشروعیت مییابد. آنها از نبود یک واکنش جدی و قوی در برابر اقدامات خود بهرهبرداری میکنند و دختران افغان همچنان بهعنوان قربانیان اصلی این سکوت و بیعملیها باقی میمانند. درست است که طالبان در گذشته نیز حقوق زنان را نادیده میگرفتند، اما امروز در نبود فشارهای بینالمللی، این نقضها به سطحی بیرحمانهتر و گستردهتر رسیده است.
گزارشهای متعدد از این دست نشان میدهد که جامعه جهانی با سکوت خود بهنوعی شریک این جنایتها شده است. وقتی که هیچ اقدامی برای جلوگیری از این فجایع صورت نمیگیرد، چه چیزی میتواند تغییر کند؟ چرا هنوز جامعه جهانی بهجای آنکه صدای اعتراض و حقخواهی این دختران را بشنود، تنها به نظارهگر تبدیل شده است؟
وقتی طالبان، با توجیهات مذهبی و اجتماعی، دختران را به ازدواجهای اجباری مجبور میکند، وقتی حق انتخاب از آنها سلب میشود و وقتی حتی امید به زندگی آزاد و برابر از این دختران گرفته میشود، این وظیفه جامعه جهانی است که برای حمایت از این دختران، برای توقف این جنایات دست به اقدام جدی بزند.
اینگونه نیست که تنها یک فرد، یک دختر مانند عابده به سرنوشت شومی دچار شود. این سرنوشت برای همه دختران افغان است؛ این سرنوشت برای هزاران دختر است که هر روز در دل افغانستان با امیدهای مرده و رؤیاهای شکسته زندگی میکنند. تا زمانی که این چرخه وحشت و بیعدالتی ادامه دارد، ما همچنان شاهد مرگ روحهای بیصدا خواهیم بود.
بیعملی در برابر این فجایع، شریک شدن در ظلم است. صدای این دختران باید شنیده شود. عدالت برای عابده، برای هزاران دختر افغان دیگر، باید فراتر از کلمات و شعارها باشد. باید عملی شود.
Leave feedback about this