در افغانستان امروز، اقلیتهای جنسی و جنسیتی نه فقط «نامرئی» بلکه «مجازاتشده»اند. آنان دیگر صرفاً با طرد اجتماعی یا نگاههای آلوده مواجه نیستند، بلکه در سایه حکومتی زیست میکنند که نه تنها موجودیتشان را انکار میکند، بلکه نظاممند آنان را شناسایی، بازداشت، شکنجه و تجاوز میکند. این وضعیت، تنها با مفهوم «نقض حقوق بشر» قابل توصیف نیست؛ بلکه شکلی از جنایت سازمانیافته علیه انسانیت است.
گزارش تکاندهنده زنتایمز درباره ریمو و آریانا – دو زن ترنس که توسط طالبان شکنجه و بارها مورد تجاوز قرار گرفتهاند – تنها دو نمونه از الگوی خشونتی است که دهها روایت دیگر آن را تأیید میکند. طالبان نه فقط در قامت یک نیروی ضدزن، بلکه در هیئت یک رژیم تمامیتخواه جنسی ظاهر شدهاند که هویت جنسیتی و گرایش جنسی را به موضوع سرکوب ایدئولوژیک بدل کردهاند.
در چنین فضایی، ترنسبودن یا همجنسگرا بودن «جرم» نیست؛ بهانهای است برای تداوم ماشین ترور، تسلط و تحقیر. تجاوز، زندانهای غیررسمی، فیلمبرداری از شکنجهها، تهدید به مرگ و فروپاشی روانی افراد، همه ابزارهایی برای پاکسازی اجتماعی این اقلیتهاست.
اما نکته مهمتر، سکوت سنگین جامعه جهانی است. حتی در پیوند با گزارش رسمی ریچارد بنت، نماینده ویژه سازمان ملل، واکنشهای جهانی صرفاً در سطح بیانیهها باقی مانده است. اجازه نیافتن او برای ورود به خاک افغانستان و بیاعتنایی طالبان به گزارشهایش، بهروشنی نشان میدهد که نهادهای بینالمللی تا چه اندازه در برابر حاکمیتی چون طالبان خلع سلاحاند. بهجای فشار حقوقی و دیپلماتیک، جهان شاهد انفعال و تماشاگر رنج است.
ابعاد این بحران اما فراتر از مسألهی حقوق اقلیتهاست. سرکوب آنان، نشانهای است از مسیری که طالبان در مدیریت جامعه افغان در پیش گرفتهاند: نظامیسازی بدنها، تحمیل یک قرائت خشن و ارتجاعی از شریعت، و حذف هر نشانهای از تفاوت و آزادی. نقشهای که از زنان شروع شد، به اقلیتهای جنسی رسیده و دیر یا زود، همه دگراندیشان را خواهد بلعید.
در این میان، پیامدهای مهاجرت اجباری، بحران روانی و فروپاشی اجتماعی غیرقابل انکار است. افغانستان به کشوری تبدیل شده است که برای بسیاری از فرزندانش، تنها راه زیستن، ترک آن است – اما در مسیر خروج هم، اغلب هیچ راه امنی وجود ندارد.
آنچه امروز اقلیتهای جنسی در افغانستان تجربه میکنند، پژواکی از تاریکترین دورههای تاریخ بشر است: زمانی که هویت فردی، جرم تلقی میشد و موجودیت انسان، مستوجب شکنجه. جهانی که خود را متمدن میداند، اگر در برابر این جنایات ساکت بماند، در جرم آن شریک خواهد بود.
در پایان، باید بهروشنی گفت: دفاع از حقوق اقلیتهای جنسی، صرفاً دفاع از گروهی خاص نیست؛ دفاع از کرامت انسانی، تنوع اجتماعی و حق زیستن برای همه است. افغانستان بدون این صداها، افغانستانی ناقص، خاموش و ساکن در ظلمت خواهد بود.
Leave feedback about this