در روزهای اخیر، گزارشها و ویدیوهای منتشرشده از سوی طالبان مبنی بر حمله به مخفیگاه گروه داعش خراسان در منطقه قصبه کابل، بازتاب گستردهای در رسانهها و شبکههای اجتماعی داشته است. طالبان با نمایش پول نقد، تجهیزات نظامی و ادعای کشته شدن دو عضو داعش، سعی کردند تصویر قاطع و موفقی از مبارزه با تروریسم ارائه دهند. این اقدام به نظر میرسد بخشی از تلاش طالبان برای جلب حمایت بینالمللی و دریافت بودجه از شرکای غربی باشد. اما روایت رسمی طالبان به چالش جدی از سوی سارا آدامز، مامور عملیاتی پیشین سازمان سیا، قرار گرفته است؛ او این عملیات را کاملاً جعلی خوانده و معتقد است که طالبان در واقع به مقر خود حمله کردهاند.
این اظهارنظر کارشناسانه سارا آدامز که سالها در افغانستان و در حوزه مبارزه با داعش خراسان فعالیت داشته، پنجرهای تازه به واقعیت پیچیده درگیریهای داخلی افغانستان میگشاید. بر اساس گفتههای او، ساختمان مورد حمله در کنترل واحد ذوالفقار اداره عمومی استخبارات طالبان بوده و این مکان مرکزی برای ملاقاتهای پنهانی میان شبکه حقانی و رهبران داعش خراسان است. این نکته به شدت باور عمومی مبنی بر مبارزه واقعی طالبان با داعش را زیر سؤال میبرد و نشان میدهد که ادعاهای طالبان میتواند ترفندی برای فریب دادن کشورهای خارجی و کسب مشروعیت سیاسی و مالی باشد.
واقعیت این است که طالبان از زمان بازگشت به قدرت در سال ۲۰۲۱، تلاش کردهاند خود را به عنوان نیرویی مقتدر و کنترلکننده امنیت معرفی کنند. ادعاهای مکرر آنان در زمینه مقابله با داعش خراسان و کشته یا بازداشت کردن دهها فرمانده این گروه، اگرچه قابل توجه است، اما از سوی برخی تحلیلگران و ناظران مستقل با تردید مواجه شده است. اظهارات سارا آدامز این شک و تردیدها را قوت میبخشد و بیانگر آن است که طالبان ممکن است برای حفظ حمایت غرب، به ویژه ایالات متحده، سناریوهای نمایشی و عملیات ساختگی طراحی کنند.
پیچیدگی موضوع تنها به بازیهای سیاسی و تبلیغاتی محدود نمیشود؛ بلکه تأثیرات واقعی این دروغپردازیها بر امنیت داخلی افغانستان و اعتماد مردم به نیروهای حاکم بسیار عمیق است. زمانی که حکومت یا گروهی که ادعای مبارزه با تروریسم را دارد، خود در نقش حامیان پنهان یا متحدان غیررسمی گروههای تروریستی ظاهر شود، پایههای امنیت ملی سست میشود. همچنین، این وضعیت پیامدهای خطرناکی برای مبارزه واقعی علیه داعش و سایر گروههای افراطی در منطقه خواهد داشت، چرا که بازیهای پشت پرده و پنهانکاری اطلاعاتی، امکان شناسایی و نابودی کامل این گروهها را کاهش میدهد.
از سوی دیگر، تأکید طالبان بر دریافت بودجههای کلان از طریق هماهنگی با کشورهای غربی، به ویژه آمریکا و قطر، نشاندهنده این است که این گروه نیاز مبرمی به منابع مالی برای حفظ ثبات نسبی قدرت خود دارد. اما استفاده از عملیات ساختگی به عنوان ابزار فشار و نمایش قدرت، نه تنها وجهه طالبان را در عرصه بینالمللی مخدوش میکند، بلکه اعتماد نهادهای بینالمللی و کشورهای کمککننده را نیز به مخاطره میاندازد.
نکته مهم دیگری که در این میان باید به آن توجه کرد، جایگاه شبکه حقانی در این داستان است. شبکهای که از سوی بسیاری کشورها به عنوان گروه تروریستی شناخته شده ، به نظر میرسد نقش کلیدی در تعاملات پنهانی با داعش خراسان ایفا میکند. این موضوع پیچیدگی بیشتری به سناریو میدهد و سوالات عمیقتری درباره منافع مشترک و رقابتهای پنهانی میان گروههای مسلح در افغانستان مطرح میکند.
در نهایت، واقعیتهای آشکار و پنهان این ماجرا نشان میدهد که وضعیت امنیتی افغانستان همچنان شکننده و مبهم است. اگرچه طالبان تلاش میکنند خود را به عنوان نیروهای حافظ امنیت معرفی کنند، اما واقعیتهایی مانند جعلی بودن عملیات اخیر، نشان میدهد که هنوز چالشهای بزرگی در مسیر مبارزه واقعی با تروریسم و تثبیت امنیت وجود دارد. این وضعیت نیازمند نگاه دقیقتر، شفافیت بیشتر و نظارت بینالمللی قویتر است تا منافع مردم افغانستان در برابر بازیهای سیاسی و تبلیغاتی حفظ شود.
Leave feedback about this