در روزهایی که افغانستان بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازسازی اعتماد عمومی، گسترش عدالت و تأمین کرامت انسانی است، یکی از مفتیهای نزدیک به ساختار قضایی طالبان، در سخنانی رسمی، شهروندان را «غلام» خوانده و اطاعت مطلق از حاکمان را یک ضرورت دینی معرفی کرده است. این سخنان، نه تنها از نظر حقوق بشری نگرانکنندهاند، بلکه از منظر تحلیل گفتمان، نشانهای جدی از پروژه “بندهسازی” شهروندان بهدست حاکمیت دینی است.
طالبان با استفاده از ادبیات فقهی سنتی، در تلاشاند تا جایگاه شهروند را به سطح مطیع، و حتی عبد و غلام تنزل دهند. در این گفتمان، «آزادی»، «اراده فردی»، و «اعتراض» نه فضیلت، بلکه تهدید بهشمار میرود. گفتمان اطاعت مطلق از «اولوالامر» (حاکم)، که در قالب دینی عرضه میشود، بهوضوح نشان میدهد طالبان میخواهند قدرت سیاسی را تقدیس کرده و سرکوب را مشروعیت بخشند.
در چنین فضایی، مردم به جای برخورداری از حقوق طبیعی، موظف به پیروی بیقید و شرط از ساختار قدرتاند، و حاکم، در عمل، نه مسئول پاسخگویی، بلکه تنها واسطهای میان مردم و خداوند معرفی میشود.
در سنت اسلامی، بندگی به خداوند، نماد آزادی از بند مخلوق است. اما آنچه طالبان ارائه میدهند، تحریفی خطرناک از این مفهوم است: انسان، نه تنها بنده خدا، بلکه بردهی امیر نیز هست. این خوانش، آگاهانه یا ناآگاهانه، زمینه را برای حذف اختیار و آزادی انسان، و تداوم سلطه ابدی قدرت فراهم میسازد.
ایدهی «انسان غلام است» در قرائت طالبان، یادآور گفتمانهای استبدادی پیشامدرن است، که در آن شاه یا خلیفه سایه خدا بود و مردم نه شهروند، بلکه رعیت و مطیع بیاختیار.
پذیرش این نگاه در سطح اجتماعی، به معنای خاموش شدن وجدان جمعی، تقلیل مشارکت مدنی و نهادینهشدن سکوت در برابر بیعدالتی است. وقتی به مردم گفته شود که هر مخالفتی با حاکم، مخالفت با خداست، دیگر چه فضایی برای نقد، اصلاح یا حتی نصیحت باقی میماند؟
این همان چیزیست که تحلیلگران آن را «سرکوب نرم» یا «کنترل از درون» مینامند؛ حالتی که در آن، ابزار سرکوب فیزیکی با تسلط روانی جایگزین میشود. مردم، بدون آنکه زنجیرهایشان را ببینند، خود را برده میپندارند.
در برابر این گفتمان، سنت عقلگرای اسلامی و تجربهی تمدنی اسلام، چیزی کاملاً متفاوت میگوید. قرآن بهصراحت میگوید:
وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ
«ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم.»
در قرائتهای متجدد و عدالتمحور اسلامی – از محمد عبده و اقبال گرفته تا اندیشمندان شیعه و سنی امروز – تأکید بر آزادی انسان، حق انتخاب، مشارکت سیاسی، و کرامت ذاتی بشر است. هیچ «غلامی» در اسلام امروز، چه از منظر فقهی، چه اخلاقی، قابل دفاع نیست.
سخنان مفتی حنفی، تنها یک اظهار نظر شخصی نیست؛ بلکه انعکاسی از گفتمانی خطرناک است که دین را از عرصه اخلاق و عدالت، به ابزار قدرت و تحقیر فروکاسته است. اگر این نگاه غالب شود، افغانستان نه تنها از توسعه و دموکراسی، بلکه از انسانیت نیز فاصله خواهد گرفت.
افغانها آزاد آفریده شدهاند؛ بردهسازی نه رسالت دینی است و نه نیازی سیاسی، بلکه یک انحراف فکری است که هم اسلام را تحریف میکند و هم انسان را خرد.
Leave feedback about this