چهارمین دور گفتوگوهای ملی تحت عنوان «نقش جامعه مدنی و نیروهای دموکراتیک در آینده افغانستان» در آنتالیای ترکیه در حالی برگزار میشود که جامعه افغانستان نه در آستانه یک تحول، بلکه در عمق یک بحران هویتی، سیاسی و انسانی گرفتار است. این نشست که ظاهراً با هدف بازسازی مشروعیت، نقشه راه سیاسی و آغاز گفتوگویی ملی سازماندهی شده، در واقع بیش از آنکه تلاشی برای نجات دموکراسی باشد، شبیه به سناریویی برای عادیسازی وضعیت تحمیلشده، و دفن صدای مردم و مقاومت در زیر نقاب تعامل است.
ترکیه در سالهای اخیر تلاش کرده است تا خود را بهعنوان یک بازیگر کلیدی در معادلات جهان اسلام و آسیای مرکزی تثبیت کند. میزبانی از روندهایی چون آنتالیا، به این کشور اجازه میدهد تا در ظاهر نقش میانجی را بازی کند، اما در واقع به یک صحنهگردان خاموش برای مهندسی قدرت در افغانستان تبدیل شود؛ آن هم در همکاری با بازیگران بینالمللیای که نه دغدغه دموکراسی دارند و نه حافظهای از رنجهای مردم افغانستان.
نشستهایی از ایندست، بیش از آنکه امکان گفتوگوی واقعی را فراهم کنند، تریبونی برای عرضهی نیروهای سیاسی بیپشتوانه و غیرمردمی فراهم میآورند؛ همان چهرههایی که در گذشته نیز در بازی قدرت شریک و در سقوط جمهوریت سهیم بودند.
یکی از تناقضات اساسی نشست آنتالیا، ترکیب شرکتکنندگان آن است. در این نشست، بازهم همان چهرههای تکراری و نهادهای مدنیای حضور داشتند که یا خود در پروژههای شکستخورده گذشته سهم داشتند یا امروز هیچ پایگاه اجتماعی واقعی ندارند. این افراد، نه نماینده مردماند، نه نماینده درد.
آیا میتوان بدون حضور واقعی زنان سرکوبشده، جوانان مهاجر، اقلیتهای قومی و زبانی، و نیروهای مقاومت واقعی، مدعی تشکیل یک گفتوگوی ملی شد؟
در عمل، روند آنتالیا به بستری برای بازتولید نخبگان ورشکسته، و اپوزیسیون خنثی و رام بدل شده است که نه برنامهای برای مبارزه دارد، نه شجاعت ایستادن در برابر ساختارهای تحمیلی را.
طرح موسوم به «موزاییک» یوناما، که بهعنوان نقشه راه آینده افغانستان معرفی شده، دارای ساختاری بهشدت مبهم، فاقد ضمانت اجرایی و بیتوجه به شکاف عمیق قدرت در کشور است. این طرح:
-
طالبان را یکطرف گفتوگو معرفی میکند، اما هیچ مسئولیتی برای تغییر یا پاسخگویی آنان قائل نیست.
-
از “تعامل فراگیر” سخن میگوید، اما هیچ مکانیسم روشن برای حضور موثر مخالفان، زنان، یا قربانیان سرکوب معرفی نمیکند.
-
از “همگرایی سیاسی” مینویسد، اما تنها به دنبال چهرهآرایی و بستهبندی مجدد طالبان برای جامعه جهانی است.
چنین طرحی، نه بازسازی مشروعیت است، نه آغاز گفتوگوی واقعی؛ بلکه زمینهسازی برای سازش با قدرت تحمیلی به قیمت دفن خواستههای مردم افغانستان است.
هیچ روند گفتوگویی بدون تعیین مرز با استبداد، مشروعیت ندارد. اما در آنتالیا، حتی واژگان نیز رنگباختهاند. هیچکس بهروشنی نمیگوید آیا ما در برابر طالبان ایستادهایم یا در حال چانهزنی برای سهم؟
وقتی «بازنگری» جایگزین «رد قاطع» طرحهایی چون موزاییک میشود، وقتی برخی چهرههای حاضر از «ضرورت تعامل مشروط» حرف میزنند اما شرایط را تعریف نمیکنند، کاملاً روشن است که این روند، بهجای مقاومت، به سمت تسلیم خزنده پیش میرود.
سیاست ترکیه در قبال افغانستان بیشتر از آنکه برخاسته از دلسوزی برای مردم باشد، بخشی از بازی قدرت در منطقه است. میزبانی چنین نشستهایی به آنکارا امکان میدهد تا در قامت یک «میانجی صلح» ظاهر شود، بیآنکه هزینه سیاسی مخالفت با طالبان را بدهد. اما این روند، عملاً نه به تقویت دموکراسی که به عادیسازی طالبان در عرصه جهانی کمک میکند.
تاریخ افغانستان پر از نمونههایی است که تصمیمگیریهای دربسته، بدون مشارکت مردم، منجر به شکست، فساد، و بازتولید استبداد شدهاند. اکنون نیز خطر آن است که یک بار دیگر، در غیاب مردم، نخبگان شکستخورده با همکاری نهادهای بینالمللی تصمیم بگیرند آینده کشور چگونه باشد. بدون پاسخگویی به جنایات طالبان، هیچ گفتوگویی مشروعیت ندارد. بدون عدالت، صلح ممکن نیست.
اگر قرار است افغانستان نجات یابد، باید از دل مردم، مقاومت، عدالتخواهی و خواستههای واقعی برخیزد؛ نه از سالنهای کنفرانس در هتلهای لوکس.
آنتالیا یک روند نیست، بلکه یک هشدار است؛ هشداری برای آنکه صدای مردم چگونه دوباره در حال نادیده گرفتهشدن است. این روند، اگر با حذف مردم و نمایندگان واقعیشان پیش رود، نه گفتوگو، که معاملهای بر سر آیندهی یک ملت است.
Leave feedback about this