جون 17, 2025
خبرگزاری آگاه؛ روایت دقیق، تحلیل عمیق؛ رسانه بیداری و برابری
خبرگزاری آگاه دیدگاه

تحقیر از در مکتب آغاز می‌شود

نگاهی به بخش‌نامه آموزش‌وپرورش ایران و تبعات روانی آن برای نسل مهاجر افغان

حتی اگر یک ماه دیگر اجازه ثبت‌نام بدهند، همین تاخیر و تحقیر مکرر سالانه، ضربه‌ای عمیق به روح کودکان افغان می‌زند. تصور کن؛ هر سال که کودکان پشت درهای بسته‌ی مکتب می‌مانند، هر سال که نگاه‌های سرد و تحقیرآمیز مسئولان و معلمان را تحمل می‌کنند، زخم‌ها بیشتر و عمیق‌تر می‌شود.

در روزهایی که زخم‌های مهاجرین افغان از موج بی‌وقفه‌ی اخراج، تحقیر، بازداشت و ناامنی هنوز التیام نیافته، بخش‌نامه‌ای تازه از وزارت معارف ایران صادر شده است؛ زخمی کهنه را دوباره سرباز کرده. در این مکتوب آمده است: تا زمان نهایی‌سازی و ابلاغ «شیوه‌نامه ثبت‌نام اتباع خارجی»، ثبت‌نام دانش‌آموزان افغانستانی ممنوع است.

این فقط یک تصمیم اجرایی نیست؛ یک پیام سیاسی و تحقیرآمیز است: کودکان افغان، چه در خاک ایران به دنیا آمده باشند، چه به زبان فارسی درس خوانده باشند، یا حتی هرگز افغانستان را ندیده باشند، در این نظام آموزشی، همچنان «بیگانه»اند. جای آن‌ها پشت درِ بسته‌ی مکتب است، نه در کلاس درس. 

تحقیر کودکان افغان در مدارس ایران، یک زخم عمیق و خطرناک است. این کودکان، که در ایران به دنیا آمده‌اند یا بعد از تسلط طالبان، چهار سالی است در بی‌خانمانی و ناامنی به سر می‌برند و به ایران مهاجرت کرده‌اند، اکنون حتی اجازه آموزش ندارند. این بی‌توجهی و تبعیض، نسل آینده افغانستان را تهدید می‌کند؛ نسلی که نه حس تعلق به کشور میزبان دارد و نه به وطن اصلی خود. این سرگردانی هویتی، آتشی است که ممکن است سال‌ها بعد، همه را بسوزاند. جامعه افغانستان باید بداند که این تحقیر، فقط مسئله کودکان محروم نیست، بلکه بحران ملی است که اگر نادیده گرفته شود، آینده‌ای تاریک برای کشور رقم خواهد زد.

آموزش حق ابتدایی و انسانی است؛ حقی مسلم که بر اساس منشور جهانی حقوق بشر و کنوانسیون حقوق کودک، نباید وابسته به تابعیت، اقامت یا شرایط سیاسی باشد. اما امروز در ایران، کودکان افغان از این حق بنیادی محروم‌اند. این نه‌فقط نقض آشکار حقوق کودک، بلکه تهدیدی عمیق برای سلامت روان، آینده‌سازی و احساس تعلق نسل مهاجر است.

کودک مهاجر امروز از ثبت‌نام در مکتب محروم می‌شود؛ اما محرومیتش فقط از سواد نیست. او با مفاهیمی مانند بی‌ارزشی، طردشدگی و نابرابری بزرگ می‌شود. زخمی در درونش شکل می‌گیرد که سال‌ها بعد به نفرت، خشم و بیگانگی تبدیل خواهد شد. این کودک، نه تنها به جامعه میزبان تعلق نمی‌یابد، بلکه در مسیر شکل‌گیری هویت خود گرفتار شکاف و سردرگمی‌ست.

حتی اگر یک ماه دیگر اجازه ثبت‌نام بدهند، همین تاخیر و تحقیر مکرر سالانه، ضربه‌ای عمیق به روح کودکان افغان می‌زند. تصور کن؛ هر سال که کودکان پشت درهای بسته‌ی مکتب می‌مانند، هر سال که نگاه‌های سرد و تحقیرآمیز مسئولان و معلمان را تحمل می‌کنند، زخم‌ها بیشتر و عمیق‌تر می‌شود.

مهاجرت، به‌ویژه در سنین پایین، خود استرس و ناامنی‌ست. اما وقتی این استرس با تبعیض نهادینه‌شده همراه شود، نتیجه‌اش نسلی‌ست با زخم‌های عمیق روانی و اجتماعی. کودک افغان پشت درِ مکتب ایستاده شاید سکوت کند؛ اما آن سکوت سرشار از خشم فروخورده است؛ خشم دیر یا زود فوران خواهد کرد.

هیچ کشوری با تحقیر نسل آینده‌اش نمی‌تواند به امنیت، همگرایی یا ثبات برسد. بی‌عدالتی آموزشی ریشه‌های اجتماعی را می‌خشکاند و بیگانگی را در دل‌ها می‌کارد.

سؤال اساسی این است: ایران با چه هدفی چنین سیاست‌هایی را دنبال می‌کند؟ اگر هدف کنترل مهاجرت، کاهش فشارهای اجتماعی یا حفظ نظم آموزشی است، آیا محروم‌سازی کودکان از آموزش به این اهداف کمک می‌کند؟ جواب روشن است: خیر.

امنیت واقعی از مسیر عدالت و همدلی می‌گذرد؛ نه از دروازه‌های بسته‌ی مکتب. کودکی که امروز رانده می‌شود، فردا نسل جوانی خواهد بود که بی‌هویت، بی‌اعتماد و بی‌انگیزه است. نسلی که به‌جای هم‌زیستی، گسست و بی‌تفاوتی را به جامعه میزبان هدیه می‌دهد.

ایران کشوری با پیشینه فرهنگی، مذهبی و زبانی مشترک با افغانستان است. میلیون‌ها افغان در طول چهار دهه گذشته به این کشور پناه آورده‌اند؛ در اقتصاد، صنعت، کشاورزی و جبهه‌های جنگ نقش داشته‌اند. اما امروز فرزندان‌شان حتی اجازه ورود به مکتب را ندارند. اگر مکتب جایی برای آموختن کرامت انسانی نباشد، این جامعه چه چیزی به کودکانش خواهد آموخت؟

مسئولیت حکومت افغانستان را نیز نمی‌توان نادیده گرفت. حکومتی که در کابل حاکم است، نه‌تنها از مهاجرین حمایت نمی‌کند، بلکه عامل اصلی فرار میلیون‌ها خانواده‌ست. رژیم طالبان با سیاست‌های زن‌ستیزانه و ضدآموزشی‌اش، نخستین دشمن آموزش در افغانستان است. نظامی که دختران را از مکتب محروم می‌کند، معلمان را خانه‌نشین می‌کند و نهادهای آموزشی را فلج کرده، چگونه می‌تواند مدافع حقوق مهاجرین باشد؟

سکوت طالبان در برابر محرومیت آموزشی مهاجران افغان در ایران، ادامه همان سیاست ضدانسانی در داخل افغانستان است. حکومتی که با مکتب دشمنی دارد، طبعاً به محرومیت تحصیلی افغان‌ها در خارج نیز بی‌تفاوت است.

جامعه مدنی، فعالان مهاجر، رسانه‌ها و نهادهای حقوق بشری مسئولیتی خطیر دارند که در برابر این تبعیض آشکار سکوت نکنند. اگر امروز کودکان را از مکتب محروم کنیم، فردا جامعه‌ای را خواهیم داشت که نمی‌داند با جوانانی که حس تعلق ندارند، چه کند.

در جهانی که مرزها هر روز کمرنگ‌تر می‌شوند، تنها معیار نهایی باید «انسان بودن» باشد، نه «تابعیت». آموزش، حقی است غیرقابل‌چشم‌پوشی؛ بی‌هیچ اما و اگر.

Leave feedback about this

  • Quality
  • Price
  • Service

PROS

+
Add Field

CONS

+
Add Field
Choose Image
Choose Video