در حالیکه جهان در یکی از پرتنشترین مقاطع تاریخی خود بهسر میبرد، تصمیم دونالد ترامپ برای بازسازی شورای امنیت ملی آمریکا و حذف دهها چهره متخصص از این نهاد راهبردی، نهتنها معادلات سیاست داخلی آمریکا را دگرگون میسازد، بلکه تبعات مهمی برای سیاست خارجی ایالات متحده، بهویژه در مناطق بحرانزدهای چون خاورمیانه، آسیای مرکزی و افغانستان خواهد داشت.
از منظر ما، افغانها، این تحولات بیش از آنکه یک رویداد اداری در واشنگتن تلقی شود، یادآور این حقیقت تلخ است که کشور ما، همچون بسیاری دیگر از کشورهای بحرانزده، همواره در حاشیه معادلات سیاستهای بزرگ جهانی قربانی بازیهای قدرت بوده است. در حالیکه افغانستان در چهار سال گذشته تجربه تلخی از خروج یکجانبه آمریکا، سقوط جمهوریت و بازگشت طالبان را از سر گذرانده، حالا بازسازی شورای امنیت ملی آمریکا، نشانهای دیگر از تزلزل در تصمیمگیریهای کلان در این کشور است.
کاهش چشمگیر پرسنل شورای امنیت ملی و کاهش نقش مشورتی آن، از نگاه بسیاری ناظران، به معنای افول جایگاه نهادهای تخصصی در مقابل تمرکزگرایی فردی در دستگاه ریاستجمهوری آمریکاست. این موضوع نگرانکننده است؛ زیرا تصمیماتی که قبلاً بر مبنای بررسیهای عمیق نهادهای کارشناسی اتخاذ میشدند، اکنون ممکن است در فضای سیاسی داخلی آمریکا و بنا به منافع مقطعی شخص رئیسجمهور گرفته شوند.
ما افغانها تلخی اینگونه تغییرات را بهخوبی لمس کردهایم. خروج ناگهانی نیروهای آمریکا از افغانستان، بدون طرح جایگزین یا ضمانتهای امنیتی، نتیجه تصمیماتی بود که نه در اتاقهای کارشناسی، بلکه در فضای سیاسی، انتخاباتی و با رویکرد معاملهمحور صورت گرفت. حال، اگر روند حذف نهادهای تحلیلگر و تقویت فرمانپذیری سیاسی ادامه یابد، نباید انتظار داشت که در بحرانهای آینده افغانستان، حتی شنیده شویم.
با تضعیف شورای امنیت ملی و تمرکز بیشتر بر وزارت خارجه و پنتاگون، این خطر وجود دارد که نگاه آمریکا به افغانستان بیش از پیش به مسائل ضدتروریسم، مهار مهاجرت یا رقابت با چین و روسیه محدود شود؛ یعنی برخورد ابزاری، نه مسئولانه. در چنین شرایطی، مسئله حقوق بشر، وضعیت زنان، و بحران انسانی در افغانستان ممکن است از اولویت خارج شده و قربانی ملاحظات استراتژیک کلانتر شود.
در حالیکه طالبان همچنان ناقض آشکار تعهدات بینالمللی و ناقض حقوق شهروندان افغان هستند، نگرانی این است که نهادهای تصمیمگیر آمریکایی، بهویژه در غیاب شوراهای تخصصی، رویکردی نرمتر، مصلحتیتر و حتی معاملهگرایانهتر در قبال این گروه اتخاذ کنند. به بیان دیگر، ما بار دیگر ممکن است در «حاشیه منافع بزرگ» تعریف شویم، نه بهعنوان ملتی قربانی که مستحق حمایت واقعی هستند.
تصمیمات راهبردی آمریکا، خواه در قبال ایران، اوکراین یا افغانستان، تنها بر واشنگتن اثر ندارد؛ بلکه سیاست جهانی را نیز شکل میدهد. حذف کارشناسان مستقل و تقلیل نقش شورای امنیت ملی، ثبات جهانی را تهدید میکند. وقتی تصمیمات امنیتی در اتاقهای دربسته و بدون بازخوردهای چندلایه کارشناسی گرفته شوند، احتمال خطا، افراط و بیثباتی افزایش مییابد.
برای ما افغانها، این موضوع پیام واضحی دارد: نباید برای آینده کشور، صرفاً به تصمیمات قدرتهای جهانی دل بست. بلکه ضروری است صدای مستقل خود را تقویت کرده، از طریق دیپلماسی منطقهای و بینالمللی، پیوسته برای طرح مطالبات انسانی و سیاسی مردم افغانستان تلاش کنیم.
در پایان بازسازی شورای امنیت ملی آمریکا بهظاهر یک موضوع داخلی ایالات متحده است، اما برای ملتی مثل ما که همواره از حاشیهنشینی در تصمیمات جهانی رنج بردهایم، بار دیگر هشدار میدهد که سرنوشت افغانستان در گرو اراده هیچ ابرقدرتی نیست. با حذف نهادهای مشورتی در آمریکا، و افزایش نگاه معاملهمحور، این خطر وجود دارد که آمریکا بار دیگر چشمان خود را بر واقعیات تلخ افغانستان ببندد. از اینرو، مسئولیت رسانهها، نخبگان و فعالان سیاسی افغان سنگینتر از همیشه است: باید دیده شویم، شنیده شویم و برای سرنوشت خود، مستقلتر و مصممتر از گذشته بجنگیم.
Leave feedback about this